به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان ، عصر روز پنجشنبه دهم اردیبهشت 1394و همزمان با دهمین سالگرد سفر رهبر معظم انقلاب به استان کرمان، تقریظ ایشان بر کتاب «آن بیست و سه نفر» رونمایی شد.
این مراسم در حسینیه ثارالله شهر کرمان برگزار شد و افرادی همچون سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران، عزتالله ضرغامی نماینده مقام معظم رهبری در شورای مجازی، سردار شیرازی رئیس دفتر نظامی فرماندهی معظم کل قوا، محسن مؤمنی رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، حجتالاسلام علی شیرازی نماینده ولیفقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران، علیرضا رزمحسینی استاندار کرمان، پورابراهیمی نماینده مردم کرمان در مجلس شورای اسلامی و جمعی از نویسندگان و جهادگران عرصه ادبیات جهاد و مقاومت و جمعی از پیشکسوتان عرصه ایثار و شهادت حضور داشتند.
رهبر معظم انقلاب درباره کتاب «آن بیست و سه نفر» خاطرات خودنوشت احمد یوسفزاده از دوران اسارت 23 نوجوانان ایرانی اسیر شده در عملیات آزادسازی خرمشهر، چنین نوشتهاند:
«در روزهای پایانی 93 و آغازین 94 با شیرینی این نوشتهی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرینکام شدم و لحظهها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسندهی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همهی این زیبائیها، پرداختهی سرپنجهی معجزهگر اوست درود میفرستم و جبههی سپاس بر خاک میسایم.
یک بار دیگر کرمان را از دریچهی این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناختهام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم. 94/1/5»
کتاب آن بیست و سه نفر اما بهجز روایت ماجرای اسارت نوجوانان کرمانی، پرده از فراتر بودن جنگ به آنچه در جبههها اتفاق میافتد نیز برمیدارد. یوسفزاده وقتی از مهر مادرش مینویسد که دل کندن از کوچکترین فرزند برایش دشوار است، وقتی از مادر «اکبر دانشی» مینویسد که به واسطه برادرش به او پیغام داده که بعد از مرگ پدر، تو تنها نانآور خانهای و دلخوشی خانواده شش نفره به توست و ما را به که میسپاری و دهها اتفاق دیگر از این دست، آنها را بهخوبی به تصویر کشیده و مخاطب، خیلی خوب میفهمد که جنگ صرفا «خط مقدم» نیست و تا عمق شهرها و روستاها نیز امتداد پیدا میکند.
داستان آن بیست و سه نفر با روایت حال و هوای مردم عراق که برای اسرای ایرانی در حرم حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام آرزوی سلامتی دارند و مردم تهران که در مهدیه و بعد از دعای کمیل برای آزادی اسرا دعا میکنند، دلها و عواطف انسانها و خانوادهها را نیز در کنار ماجرای جبههها به تصویر کشیده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
«شب جمعه بود. صالح تا نیمهشب زیر پتو ماند و به اخبار و برنامههای رادیوی ایران گوش داد. حیاط زندان خلوت شده بود. بهجز نگهبان ورودی همه خواب بودند. از زندان کناری هم هیچ صدایی نمیآمد. ما همچنان بیدار مانده بودیم که صالح از زیر پتو بیرون بیاید و بگوید از رادیو چه شنیده است. سرانجام صالح گوشه پتو را بالا زد. وقتی مطمئن شد نگهبانهای عراقی خوابند، از ما خواست بیسروصدا فقط کمی به او نزدیک بشویم. شدیم. صالح، صدای رادیو را اندکی بیشتر کرد. میخواست ما هم بشنویم آنچه خودش داشت میشنید. صدای حزینی از رادیو شنیده میشد. پخش مستقیم دعای کمیل بود از مهدیهی تهران. دعاخوان که رسیده بود به آخرین فراز دعای کمیل، شروع کرد به دعا کردن تا رسید به اینجا که «خدایا بهحق زندانی بغداد، امام موسی کاظم، الساعه وسیله استخلاص همه زندانیان اسلام را، مخصوصا آن عزیزانی که در زندانهای بغدادند فراهم بفرما!» مردم در مهدیه تهران آمین گفتند و در زندان بغداد اشک در چشمان ما حلقه زد...»
یکی از اتفاقات منحصربهفرد در ماجرای «آن بیست و سه نفر» ماجرای دیدار با صدام و سوءاستفاده تبلیغاتی از آنهاست. صدام با دیدن فیلم نوجوانان ایرانی اسیرشده، تصمیم میگیرد تا شکستی را که در صحنهی نبرد در حال شکلگیری برای ارتش اوست، با یک ضربه تبلیغاتی به جبهه مقابل جبران کند و اینگونه وانمود کند که جمهوری اسلامی کودکان را به زور به میدان جنگ میآورد. به همین منظور دیداری را با آنان تدارک میبیند:
«با تندی از ما خواستند بلند شویم و بایستیم. ایستادیم، بی آنکه بدانیم برای چه میایستیم. از پشت سر صدای پا کوبیدن نظامیان بلند شد و عکاسها بهسمت صداها هجوم بردند. از فاصله دور دیدیم مردی با لباس نظامی، دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد بهسمت ما میآید... مرد به ما نزدیک و نزدیکتر میشد. حالا او را کاملا میدیدیم که لبخند میزد و بهسمت صندلی شاهانه میرفت. او صدام حسین بود؛ رئیس جمهور عراق. دنیا انگار روی سرمان خراب شد. ما در قصر صدام بودیم. مردی که شهرهایمان را موشکباران و به خاکمان تجاوز کرده بود. او جوانان وطنمان را کشته بود و در آن لحظه چشم در چشم ما در فاصله چندمتریمان داشت لبخند میزد و ما هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم؛ جز اینکه مثل همیشه گره در ابروان بیندازیم، که یعنی ما از حضور در کاخ رئیس جمهور عراق شادمان نیستیم.»
اما بیشک یکی از نقاط قوت این کتاب، قلم روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیفگر نویسنده است. یوسفزاده بهخوبی و باحوصله حالات انسانی و فضای وقوع رویدادها را ترسیم کرده و مخاطب را با خود به زندانهای مخوف عراق برده است. علاوه بر این ارجاعهای به گذشته (فلاشبک) که نویسنده از دوران اسارت به دوران زندگی در روستای خود زده، به ترسیم فضای بهتر حالات روحی اسرا برای خوانندهی کتاب کمک کرده است.
کتاب «آن بیست و سه نفر» در چهار فصل اصلی تنظیم شده است و در هر یک، رویدادهای یکی از فصلهای سال 61 شمسی در دوران اسارت تشریح شده اند. تنظیم مناسب کتاب، علاوه بر قلم شیوای نویسنده، به مطالعه آسان و روان کتاب کمک میکند.
انتهای پیام/
گزیده فرهنگ و هنر...
ما را در سایت گزیده فرهنگ و هنر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : استخدام کار farhangohonar بازدید : 109 تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394 ساعت: 13:47